خواجه مذکور ملقب به خواجه بیرنگ بوده سال 971 هجری در شهر کابل به دنیا آمدند. پدر شان قاضی عبد السلام می باشد. مادر شان از نسل حضرت حسین رضی الله عنه و یکی از خدمتکاران طلاب علم، زاهده، درویش، قناعت کار و یک خانم بسیار صالحه بودند.
احوال معنوی شان
محمد باقی بالله قدس سره در طاعت و عبادت دارای ویژه گی های بخصوصی بودند. خیلی کم خوار، کم خواب و کم گب می زدند. از عادت شبانه های شان بعد از نماز خفتن تا فجر صادق کلام الله مجید را ختم کرده بعد از آن نیز بیست و یک بار سوره یاسین می خواندند. از سپری شب دلخوش نشده با خدای خود چنین راز و نیاز می کردند: “الهی! شب ها چرا این قدر زود می گذرد.”
در باره لقمه بسیار حساسیت داشتند. هر گاه هدیه ای بیاید مطابق سنت سنیه مسترد نکرده قبول می کردند اما در کار های خصوصی و شخصی شان به کار نمی بردند. همیشه توصیه می کردند که آشپز باید با وضو باشد و وقت پختن نیز نباید گب دنیوی بزند. چنین می گفتند: “کسانی که اهل حضور (خدا) و اهل احتیاط نباشند، دود و بخار غذای شان دروازه فیض را مسدود می کند.” پیوسته با کار های اهم و با عظمت سر و کار داشتند. گذشته از شبهات از کار های مباح نیز بسیار دوری می گزیده به قدر ضرورت اکتفا می کردند.
وفات و مقبره شان
25 ربیع الاول سال 1012 هجری در چهل سالگی به دار بقا شتافتند. در دهی به نام قدمگاه (جای پاری رسول الله صلی الله علیه وسلم) مدفون شدند. بعد از ارتحال یکی از شاگردان صادق شان قبر کندند. اما وقت انتقال نعش شریف به جای دیگری بردند. وقتی که تابوت را به زمین گذاشتند به یاد آوردند که محمد باقی بالله قدس سره در قید حیات به آن جا تشریف آورده و آنجا را بسیار پسند کرده دو رکعت نماز خوانده چنین فرموده بودند: “خاک این جا انگار به لباس ما چنگ زده به خود می کشد.” با یاد آوری این خاطره در آن جا دفن کردند.